امیدوارم لحظات خوبی در این وب سایت داشته باشید .....

بدبختی با دست مایه دخالت
نویسنده : (Ghareib (Mansour تاریخ : جمعه 28 تير 1392

سلام به تمام دوستان عزیزم

من بعد فقط در این وبلاگ فعالیت می کنم و خیلی هم کم. چون اصلا وقت کافی ندارم و اگر وقت کنم وبلاگم رو آپ می کنم

و خوشحال می شم که اطلاع رسانی انجام بدین و اگر کسی دوست داشت در این وبلاگ فعالیت کنه بهم خبر بده تا آپ شدن وبلاگ کمی بیشتر باشه

بدبختی با دست مایه دخالت

فکر کنم با خوندن سر تیتر مطلب بهش پی برده باشین که چی هست و چی نیست.

این رو شنیدین که می گن خرمون از کرگی دم نداشته. اگر من بگم از کرگی خری نداشتم باورتون میشه؟

تا به الان که از خداوند منان عمر گرفته ام چیزی جز بدبختی به چشم ندیده ام. البته خوبی و خوشی هایی هم داشته ام.

نمونه اش اشنایی به شما عزیزان و دوستان زندگی حقیقی ام. که واقعا با وجود شما درجه امیذم به زندگی افزایش پیدا کرده.

حال به نظر شما این بدبختی ها با دست مایه دخالت هست یا نیست؟

از نظر من خارج از بحث اعتقادی و این چیزها می گم آره.

چرا بعضی ها باید سراسر بدبختی کشیده باشن و اون لحظه س که می گم خدایا آخه چرا. بعضی مواقع حس می کنم زندگی شاهانه ای دارم

و از داشتن چنین زندگی متنفر می شوم چون چنین چیزهایی رو به چشم می بینم و خودم را بدبخت تر این عکس فرض می کنم

اگر عدل و داد همیشه باید رعایت بشه. چرا اینطوری؟ این کودک معصوم چه گناهی مرتکب شده تا اینطور باشه.

به قول محمد اصفهانی. هرچی سنگه جلوی پای لنگه. از آسمون اگر یک سنگ بیفته مطمئن باشین اون سنگ مستقیم می خوره بر فرق سر من.

حال شاید بعضی از دوستان هم بگن آره منم همینطورم. آخه چــرا؟ آخه چــرا؟ اگر جواب بخواهیم باید چیکار کنیم. از کی جواب بگیریم؟

همیشه گفتم و بازهم می گم! این دینا ما مشغول عذاب دیدن هستیم و اون دینا هم قراره عذاب بکشیم پس گی قراره خوشی ببینیم.

حالا می گی از کجا میدونی اون دینا هم قراره عذاب بکشیم؟ مطمئنا هرکسی از اعمال خودش آگاهی داره و منم همینجا اعلام می کنم عذابی در پیش روم هست

و مطمئنا جواب خواهم گرفت. از این زندگی سراسر عذاب و یکنواختی خسته شده ام و نیاز به یک تغییر اساسی در روند زندگی ام دارم.

اما این تغییرات بازهم نیازمند خداونده. تا خداوند نخواهد هیچ کاری انجام نمی شوذ.

تا حالا شده از زندگی خود سیر شده باشین و بخواین همون لحظه زندگی تون برای همیشه خاتمه پیدا کنه؟

مطمئنا جوان های این دوره زمانه (ببخشید این حرف رو می زنم) خیلی بدبخت هستن. از هر لحاظی که فکرش رو می کنم بدبخت تر از جوون های

دهه 60 ــی نمی بینم. این همه درس بخون و کارت پایان خدمت بگیر و آخرش هم باید بیکار باشی و راست راست توی خیابون ها و به دنبال

آگهی های استخدام بگردی و آخرش هم هیچ :| یکی از آشنایان هست لیسانس حسابداری داره و الان داره مسافرکشی می کنه.

حال می گین باید عقلانی انتخاب رشته کنیم؟ پس منم می گم که مشکل از من و شما نیست از مدیریت نادرستی است که در دانشگاه ها

و .... داره صورت می گیره و بیش از ظرفیت موجود دانشجو می گیرن.

از بحث اصلی خودمون دور شدیم برگردیم بر سر همون بحث خودمون. واقعا آدم می مونه چه جمله و یا کلمه ای را برای این همه (بدبختی ها) بکار ببره

البته اگر بشود اسمش را بدبختی گذاشت. باید تعریف خودمون رو از واژه بدبختی درک کنیم و مطمئنا هرکسی یک جور برداشتی خواهد داشت

به فرض مثال تصمیم بگیرم که می خوام برم خواستگاری. درسته خدا بزرگه. درسته که خدا گفته از تو حرکت از من برکت.

درسته خدا گفته تو ازدواج کنی من همه چی بهت می دم. اما چرا این چیزهارو فقط ما جوون ها ازش باخبریم و خانواده ها ازش باخبر نیستن.

عمق فاجعه ببینین کجاست که اولین چیزی که می گن خانه داری. ماشینت چیه؟

یکی نیست بهشون بگه آخه یه جوون 25-3 ساله از کجاش این چیزها رو داشته باشه مگر اینکه بابای خر پولی داشته باشه.

این نمونه خواستگاری مثالب بود. خواستم بگم که بدبختی ها ما همه اش با دست مایه های دخالته.

هرکس به هر طریقی دخالتی درش داره. امیدوارم که خداوند در این بدبختی ها دخالتی نداشته باشه.

امیدوارم که کفر نباشه اما هرطوری که به قضیه نگاه می کنم بازهم به یه کلمه می رسم (خداوند)

چون اگر خدا بخواد همه این مشکلات می تونن برای همه حل بشن و یا اینکه درصدش کمی کمتر بشه نه اینکه درصدش از 100 هم رد کرده باشه

حال بعضی ها می گن که این دنیا محل گذره و کسی درش نمی مونه. این درسته. ما الان مهمون هستیم و دیر یا زود به سرای اصلی خودمون کوچ می کنیم

سوالی که من دارم اینه وقتی میرین مهمونی چطور ازتون پذیرایی می کنن. به همین شکل. مطمئنا نه. طوری مهمون داری می کنن که برای همیشه در ذهنت باقی بمونه

این بحث ها تمومی نداره و مطمئنا تا فردا صبح هم مطلب بنویسم بازهم از این ذهن مبارک مطالب بیشتر ترشح می کند.

پس فقط با یک جمله مطلبم رو تمام می کنم.

خدایا امیدمان از اول به تو بوده و تا آخرش هم به خود توئه




.:: This Template By : Theme-Designer.Com ::.




تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به دل نوشته ها مي باشد.